خردمند. دانا. هوشیار و زیرک. (ناظم الاطباء). ج، عقلاء و عقّال و عاقلون. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (اقرب الموارد). مقابل دیوانه: حکیمان زمانه راست گفتند که جاهل گردد اندر عشق عاقل. منوچهری. عاقل کامل تأمل در این حکایت کند. (کلیله و دمنه). و بدین مقامات و مقدمات هرگاه که حوادث بر عاقل محیط شود باید که در پناه صواب رود. (کلیله و دمنه). دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه داناخود ستیزد با سبکبار. سعدی (گلستان). از این به نصیحت نگوید کست اگر عاقلی یک اشارت بست. سعدی (بوستان). ، آهو و آهوئی که بر کوه بلند رود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، دهنده دیۀ کشته شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عصبۀ مرد که وارث او شوند مانند پدر و جد تا هر طبقه که بالا رود و فرزند فرزندتا هر طبقه که پائین رود. (منتهی الارب)