معنی عاری
- عاری
- برهنه، ج، عراه، (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات)، رجل عاری الاشاجع، مردی که گوشت ندارد، (مهذب الاسماء)، کسی که به بیماری ’عروا’ مبتلا شود، (اقرب الموارد)، مبرا و بی مو، صاف، معاف، ساده، نادان، (ناظم الاطباء)، جوینده و آهنگ کننده احسان از کسی، امر عارض شونده، نازل شونده، (اقرب الموارد)
