معنی عاجز کردن عاجز کردن (خَ / خُو کَ دَ) درمانده کردن. ناتوان ساختن: کمالت عاجزم کرد و عجب نیست که تو هم عاجزی اندر کمالت. خاقانی. موران به اتفاق شیر را عاجز کنند. (مجالس سعدی ص 23) لغت نامه دهخدا