زنگنه، پسر محمد رحیم بیک، از بزرگان ایل زنگنه بود و داعیۀ حکومت و ریاست داشت. سرانجام بوسیلۀ مهرعلیخان از سرداران شاهرخ شاه افشار نوادۀ نادرشاه دستگیر و بوسیلۀ مرتضی قلیخان کوسۀ احمدلو کور گردید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 130 ببعد شود، کشاورز. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). زرّاع. (اقرب الموارد) ، هرکه بر اصل خلقت خود بود و کتابت و حساب نیاموخته باشد. (منتهی الارب) (از آنندراج). آنکه نوشتن و خواندن نداند. (از متن اللغه). آنکه نوشتن نتواند چون بیسواد. من لایکتب کأنه امی. (قاموس) (تاج العروس) (از ذیل اقرب الموارد) ، کودن و گول قلیل الکلام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شخص کندزبان ناتوان وبیکاره و کم سخن. (از ذیل اقرب الموارد، ذیل امم)