جدول جو
جدول جو

معنی ظهیر

ظهیر
(ظَ)
هم پشت. مدد. یار. یاور. مددکار. ظهره. ظهره. پشتیوان. پشتیبان. یاریگر. کمک. ج، ظهراء. (مهذب الاسماء) : و الملائکه بعد ذلک ظهیر. (قرآن 4/66).
بدان منگر ای خواجه گر ظاهری
نبینی همی مرد دین را ظهیر.
ناصرخسرو.
پشت احکام قران بود به شمشیر خدای
بهتر از تیغ سخن را نبود هیچ ظهیر.
ناصرخسرو.
نان پارۀ خویشتن بجستم
از شاه، ظهیر دولت و داد.
مسعودسعد.
ظهیر ملّت و ملک و نصیر دولت و دین
به راستی و سزا بودش از خلیفه خطاب.
مسعودسعد.
عالم عادل مؤید مظفر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت. (گلستان) ، نیم روز. گرمگاه. ظهیره. ظهر، دردپشت رسیده. مبتلی به پشت درد، قوی پشت از شتر و جز آن: بعیر ظهیر،شتر قوی (مذکر و مؤنث در آن یکسان است)
لغت نامه دهخدا