اسم عامی فارسی قمری است. (فهرست مخزن الادویه). کنایه از قمری و فاخته و کبوتر و مانند آن. (آنندراج). قمری را نیز گویند. (برهان) : قمریک طوقدار گویی سر در زده ست درشبه گون خاتمی حلقۀ او بی نگین. منوچهری. ، دارندۀ طوق. دارندۀ گردن بند: همه طوقداران ابا گوشوار سراپرده آراسته شاهوار. فردوسی. ، کنایه از پسر امرد مخطط باشد. (برهان). کنایه از جوان مخطط است. (آنندراج) ، بنده. اسیر. (برهان) (آنندراج). گرفتار. (برهان)