جدول جو
جدول جو

معنی طمور

طمور
(حَضْوْ)
وثوب. طمر. (منتهی الارب). برجستن. (تاج المصادر) (زوزنی). جستن. (منتخب اللغات). برجستن بسوی نشیب یا بسوی هوا. (منتهی الارب). ازبالا بزیر جستن. (تاج المصادر) ، رفتن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). سیر کردن در زمین. (منتخب اللغات) ، درگذشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا