جدول جو
جدول جو

معنی طمع داشتن

طمع داشتن
(خوَشْ / خُشْ مَ نِ کَ دَ)
آزمند بودن. چشم داشتن. حریص بودن. عسم. (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) :
تو طمع زو مدار میوه و گل
یار بد هست بابت سرپل.
سنایی.
بتبع سلف رستگاری طمع میدارد. (کلیله و دمنه).
از نخشبی مدار طمع در جهان کرم
نخ نام دیو باشد و شب تیرگی و غم.
؟ (از صحاح الفرس).
طمع دارم که گر ناگه شگرفی
بخواند زین محبت نامه حرفی.
جامی.
مدار از منزل آرایان طمع معماری دلها
که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزلها.
صائب (از آنندراج).
بد میکنی و نیک طمع میداری
خود بدباشد جزای بدکرداری.
؟
لغت نامه دهخدا