معنی طماح طماح(حِ) بلند نگریستن بچیزی. (زوزنی). طمح. منتهی الارب) ، سرکشی کردن. (منتخب اللغات). طمح. (منتهی الارب) ، آرمیدن با زن. (منتخب اللغات) لغت نامه دهخدا