عیب کردن. سرزنش کردن. ملامت کردن. جرح. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن). اغتماز. اغماز. لدغ. تلداغ. کرظ. (منتهی الارب). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 236 شود: سلطان محمود گفت: مذهب راست ازآن امام ابوحنیفه... تبانیان دارند و شاگردان ایشان چنانکه در ایشان هیچ طعن نتوان کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 205). گر ترا طعنی کنند زیشان مگیر از بهرآنک مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا. سنائی. طعنم مکن که چیست به خاکستر الفتت این مستمند سوخته بیمار آتش است. درویش واله هروی (از آنندراج)