این جهان (عالم مثال) را طبقاتی است و در هر طبقۀ آن انواعی از آنچه در جهان ما یافت میشود وجود دارد. ولی آنها را نهایتی نیست و در برخی از آن طبقات گروهی از فرشتگان و نیکان و برگزیدگان بشر سکونت دارند و در طبقات دیگری دسته ای از فرشتگان و اهریمنانند و طبقات مزبور و آنچه در آنها هست بشمار نیاید و جز یزدان کس نداند و هر آنکه به طبقۀ برتر برسد آن را از طبقۀ پیش از آن لطیف تر ونیک منظرتر یابد و روحانیت فزونتر و لذات عظیمتری در آن بیند. و پایان طبقات که برترین آنهاست، مجاور انوار عقلی است و بسیار بدان انوار همانند است. و جز خدای کس شگفتیهای این جهان نداند. (از حاشیۀ حکمهالاشراق چ کربن ص 240). و در ص 243 آرد: و باید دانست که طبقات عالم مثال هرچند بسیار است و جز خدای و مبادی عالی هیچکس شمارۀ آنها را نداند. ولی طبقات مزبوررا نهایت و پایانی است در صورتی که اشخاص و موجودات هر طبقه که هم از انواع موجودات جهان ما باشند و هم موجودات دیگری - غیرمتناهی اند و برخی از این طبقات اعلی شریف و نورانی است که عبارت از طبقات جنانند و از آنها نیکبختان متوسط برخوردارند و طبقات جنان نیزدر شرف متفاوتند و برخی از آنها تیره و مظلم اند و آنها طبقات جحیم میباشند که اهل آتش در آنها رنج میبرند و آنها هم در شدت ظلمت و وحشت متفاوتند. و برخی از این طبقات ’جحیم’ هم فروتر هستند. و طبقۀ سافله بسیار ظلمانی است و آن آخرین طبقه بشمار می آید و پیوسته به افق عالم حس است که در آن بزه کاران بشر و جن سکونت دارند. و باقی طبقاتی که میان دو طبقۀ عالی و سافلند بشمار نیایند و در هر طبقه قومی سکونت دارند که عدد آنها را نهایت نیست و این اقوام یا از فرشتگان و یا از جن و شیاطینند. (حاشیۀ حکمت اشراق ص 243). و هم آرد: انوار مجرد به دو گونه تقسیم شوند: انوار قاهر که هیچ علاقه ای با برزخ ها ندارند نه ذاتاً و نه عملاً و در این انوار قاهر انواری برتر و انواری صوری وجود دارد که ارباب اصنامند، گونۀ دیگر انوار مجرد انوار مدبر برزخها باشند... و انوار قاهر برتر عبارت از طبقۀ طولی است که در نزول از مرتبۀ اعلی پایه به پایه است و برخی با بعضی دیگر از حیث نزول از بلندی تفاوت دارند و بعلت شدت نورانیت و نیروی گوهر و نزدیکی آن بوحدت حقیقی و کمی جهت ظلمانی هیچ جسمی از آن حاصل نمیشود و اگر از هر یک جسمی حاصل آید آن اجسام هم مانند ترتب علل خود بی تفاوت و بطور یکسان ترتب خواهند یافت. و درباره ارباب اصنام گوید: و آن طبقۀ عرضی برابر و غیرمترتب در نزول است. که عبارت ارباب اصنام نوعی جسمانی باشند و آنها بر دو گونه اندیکی از جهت مشاهدات حاصل آید و دیگری از جهت اشراقات و این مشاهدات و اشراقات از طبقۀ طولی حاصل گردد و از این رو که انوار حاصل از مشاهدات شریفتر از انوار حاصل از اشراقات است و هم جهان مثالی اشرف از عالم حسی است، پس اشرف علت اشرف و اخس علت اخس باشد بر حسب آنکه در هر یک از دو جهان همانندی است، زیرا هرچه در عالم حس از قبیل: افلاک و ستارگان و مرکبات و نفوس متعلق به آنها وجود دارد، نظیر آن در عالم مثال نیز یافت میشود. و همچنانکه در انوار اشراقی ناگزیر باید نوری باشد که از لحاظ نورانیت و عشق از دیگر انوار عظیم تر باشد که آن را علت فلک برتر حسی میدانند. همچنین ناگزیر باید در انوار مشاهده ای نیز نوری عظیمتر باشد و آن علت فلک برتر مثالی است و همچنانکه فلک برتر بر هر دو عالم محیط است و هیچ چیز از اشیائی که فروتر از آن است با آن برابر و همانند نیست، بلکه فلک مزبور کاملترین اجسام اوست و نسبت به دیگر اجسام قاهر میباشد. همچنین حکم علت عقلی آن نسبت به ارباب اصنامی که در طبقۀ عرضی است بهمین قیاس است. رجوع به متن و حاشیۀ ص 145 و 146 و 155 همان کتاب شود