در مشهد مقدس رضوی به عطاری مشغول بوده، گویند در عهد شباب به عالم بقا رفت. از اوست: از فریب باغبان غافل مباش ای عندلیب پیش از این من هم درین باغ آشیانی داشتم. (آتشکده ص 76) (قاموس الاعلام ج 4). صاحب تذکرۀ نصرآبادی آرد:...از شاگردان امتی تربتی است... از اشعارش اوست: ز بس دورنگی مردم به یکدگر دیدم تسلیم ز شب و روز خود که یکرنگ است. از بس فریب مغلطه خوردیم از سراب لب تشنه در کنارۀ زمزم گداختیم. ز دیده ام همه عالم پرآب و من لب خشک فرات عالمم و کربلای خویشتنم... سالها خاکستر مجنون و خاک کوهکن جمع میکردند تا رنگ دل ما ریختند. تمام عمر صرف گریه کردم وز نم اشکی نه گل در باغ و نه خاری به هامون پرورش دادم. (تذکرۀ نصرآبادی ص 305)