جدول جو
جدول جو

معنی طاهر خزاعی

طاهر خزاعی
(هَِ)
ابن عبدالله بن طاهر بن الحسین الخزاعی. نوادۀ طاهر ذوالیمینین، وی بعد از فوت پدر افسر امارت بر سر نهاد، و ایام حکومتش تا زمان المستعین بالله امتداد یافته، به اجل طبیعی درگذشت. او در سال 230 هجری قمری به امارت خراسان منصوب شد و تا سال 248 مدت هیجده سال بدین شغل باقی بود. و در همان سال نیز وفات یافت. رابینو در سفرنامۀ مازندران ص 137 گوید که طاهر بن عبدالله بن طاهر، یک سال و سه ماه نیز در مازندران امارت داشته است. گردیزی گوید: پس واثق خراسان مر طاهر بن عبدالله را داد. و کنیت طاهر ابوالطیب بود. ابوالطیب اندر این وقت به طبرستان بود، به نیشابور بازآمد، و مصعب بن عبدالله را خلیفه کرد، و واثق بمرد اندر ذوالحجه سنۀ 232 هجری قمریو متوکل به خلافت بنشست. و عهد خراسان سوی طاهر فرستاد، و چون یک چندی برآمد، متوکل را بکشتند. و منتصر به خلافت بنشست، و عهد خراسان به طاهر فرستاد. و ابوالحسن شعرانی چنین گفت که طاهر خادمی داشت سپیدپوست ونیکوروی، به من داد که این را بفروش. و خادم بسیار زاری کرد و بگریست، من توقف کردم که بس خوب خادمی بود، و به امیر رجوع کردم که این خادم را چرا میفروشی، گفت شبی اندرسرای خفته بود، و باد جامه از او بازافکند، و من او را بدیدم، بچشمم خوب آمد، و همی بترسم که مبادا دیو مرا وسوسه کند، پس فرمود تا هدایا بساختند، و او را با هدیه های دیگر نزدیک متوکل بفرستادند. روزی رقعه ای نوشتند بدو، اندر رقعه گفتند: ’اگر رای رشید او صواب بیند’ توقیع زد که نخواهم که مرا رشید خوانند، که این نام بر کسی نهند که خدای عز و جل او را سزاوار آن کرده باشد. و چون منتصر بمرد، مستعین به خلافت بنشست، و ولایت خراسان بر طاهر نگاهداشت، و طاهر فرمان یافت اندر سنۀ 248 هجری قمری (زین الاخبار ص 4 چ تهران). و صاحب قاموس الاعلام آرد: طاهر بن عبدالله بن طاهر ذوالیمینین نام حکمران چهارم از امرای بنی طاهردر خراسان است وی نوۀ طاهر ذوالیمینین بوده و به سال 230 هجری قمری پس از وفات پدرش عبدالله به حکم منشور واثق خلیفه در خراسان حکمرانی کرد و بعدل و طرفداری از حق و حقانیت و کرم و سخاوت شهرت یافت و پس از 18 سال فرمانروائی به سال 248 هجری قمری درگذشت، آنگاه پسرش محمد که آخرین حکمران آل طاهر است جانشین وی گردید- انتهی. و رجوع به تاریخ سیستان ص 191، 19، 204، 205 و مزدیسنا ص 340 و تاریخ بیهق ص 138، 157، 245 احوال و اشعار رودکی صص 221- 309 و تاریخ گزیده صص 321- 327 و تتمهالیتیمه ج 1 صص 130- 131 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 444 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 342 و 344 شود
لغت نامه دهخدا