معنی طاب طاب (حَ فَ رَ) طیب، طیبه، تطیاب، خوشمزه وپاک و پاکیزه گردیدن، طابت الأرض، گیاه ناک گردید زمین، طبت به نفساً، ای طابت به نفسی، خوش شد دل من به او، طابه ، خوش کرد آن را، پاک و پاکیزه ساخت، ما اطیبه !، چه پاکیزه و خوش است آن، (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا