جدول جو
جدول جو

معنی ضمره سعدیه

ضمره سعدیه
(ضَ رَ)
پسر حلیمه بنت ابی ذویب السعدیه. مرضعه و حاضنۀ رسول صلوات اﷲ علیه. صاحب تاریخ سیستان گوید: ’حلیمه گفت محمد (ص) در کودکی روزی مرا گفت که یاران من کجااند؟ گفتم ایشان گوسپندان بچراگاه برند شب را بازآیند. بگریست که مرا با ایشان بفرستی. گفتم فدتک نفسی بامداد بفرستم. بامداد او را روغن مالیدم و چشم او سرمه کردم و جزعی یمانی بگردن او افکندم چشم زخم را و عصابه بتافتم او را. (سپس) با سرور رفتی و با سرور آمدی. تا روزی که نیمه روز پسر من ضمره آمد گریان بعرق اندر بانگ همی کرد که اندریابید محمد را. گفتم چیست ؟ گفت مردی او را از میان ما به سر کوه برد و میدیدم تا شکم او پاره کرد و ندانم تا نیز چه کرد. پس من و پدر او دوان آنجا شدیم، او را دیدم برسر کوه نشسته و چشم به آسمان و تبسم همی کرد...’
لغت نامه دهخدا