جدول جو
جدول جو

معنی ضرح

ضرح
(ثَ)
راندن. یکسو کردن. (منتهی الارب) ، دور کردن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (تاج المصادر) ، باطل کردن گواهی کسی را و از اعتبار انداختن. (منتهی الارب). جرح کردن گواهی کسی و دورکردن آن از خود. (منتخب اللغات) ، لگد زدن ستور. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، گور کندن برای میت. (منتخب اللغات). گور کردن برای میت. (منتهی الارب). گور کردن. (زوزنی). زمین کندن. (تاج المصادر) ، لحد کندن در گور. (منتهی الارب) ، رهایی دادن. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا