معنی صیقل زدن
- صیقل زدن (خوا / خا گُ تَ دَ)
- روشن کردن. جلا دادن. زدودن:
در هر نفس که از دل آگاه میزنی
صیقل به روی آینۀ ماه میزنی.
طاهر نصرآبادی (از آنندراج).
چو از زخمه صیقل زدی تار را
مقام دگر شد خریدار را.
ملاطغرا (از آنندراج).
ای دل بموج اشک سیاهی مبر ز چشم
صیقل مزن که آینه ام را جلا بس است.
کلیم کاشی (از آنندراج)
