جدول جو
جدول جو

معنی صورت حال

صورت حال
(رَ تِ)
چگونگی. چونی. مثل. ماجرا:
صورت حال و خصم خاقانی
مثل مار و باغبان افتاد.
خاقانی.
صورت حال به نوح بن منصور انها کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) و معتمدی بنزدیک انوشیروان فرستاد و از صورت حال بیاگاهانید. (کلیله و دمنه). بسابقۀ معرفتی که میان ما بود، صورت حالش بگفتم. (گلستان).
حال سعدی تو ندانی که ترا دردی نیست
دردمندان خبر ازصورت حالش دارند.
سعدی
لغت نامه دهخدا