معنی صور - لغت نامه دهخدا
معنی صور
- صور
(ثَ جَ) - بانگ کردن، کژ کردن و میل دادن یا شکستن چیزی را. (منتهی الارب). بچسبانیدن (میل دادن) . (ترجمان علامۀجرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی)، متوجه کردن کسی را. (منتهی الارب)، پاره کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی)،
{{مصدر}} روی آوردن،
{{اسم مصدر}} کژی،
{{اسم}} صفحۀ گردن، کرانۀ رود، بیخ خرما، خرمابنان ریزه لا واحد له یا جماعت. (منتهی الارب)، فراهم آمده.ج، صیران، خرماستان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا