جدول جو
جدول جو

معنی صفی قلی بیگ جارچی باشی

صفی قلی بیگ جارچی باشی
(صَ قُ بَ)
نصرآبادی گوید: ولد ملک سلطان جارچی باشی. ملک سلطان از رستاق اصفهان بود بوسیله ای ملازم شاه عباس ماضی شده، رفته رفته بسبب حسن خدمات و رشد، جارچی باشی شده کمال اعتماد داشت چنانچه در مصلحتها دخیل بود. صفی قلی بیگ مذکور جوان شوخ شلاقی بود. نقدی بیگ وزیر لله بیگ را بسببی در روز روشن کشت. بعلت مصاحبت شاهزاده ها شاه عباس چشم او را کنده. فقیر در صحبت او رسیدم نهایت قابلیت داشت. در نظم و نثر طبعش خالی از لطف نبود. طنبور چهار تار را خوب می نواخت و در علم موسیقی نهایت ربط داشت. مثنوی گفته، این دوبیت از آن است:
نه ابر است بر دامن کوهسار
بود گردی از کاروان بهار
چمن بهر سنجیدن آب و رنگ
ترازو ز گل کرده از ژاله سنگ.
#
جلوه با سرو تو چون دست در آغوش کند
آب چون آینه رفتار فراموش کند.
دیگر از شعر او گوشزد نشد. (تذکرۀ نصرآبادی صص 41-42)
لغت نامه دهخدا