اول ازمنه. (منتهی الارب). اول الازمنه و تکون شهراً. (قطر المحیط) ، بچۀ گوسپندان که در طلوع سهیل زاده باشد، سپس قیظی. (منتهی الارب). نتاج الغنم مع طلوع سهیل و هو بعدالقیظی. (اقرب الموارد) ، باران که در اول خریف بارد. (منتهی الارب). باران که در گرما آید. (مهذب الاسماء) ، نباتی که در اول خریف روید. (قطر المحیط) ، رفتن گرما و آمدن سرما. (قطر المحیط)