جدول جو
جدول جو

معنی صدد

صدد
(صَ دَ)
نزدیکی. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (دهار) ، رویاروی. (منتهی الارب). مقابله و برابری چیزی. (غیاث اللغات). مقابله. (ربنجنی). المقابله و المثل. (مهذب الاسماء) ، مجازاً، قصد نمودن. در پی کاری شدن. (غیاث اللغات).
- بصدد بودن، در صدد برآمدن، قصد چیزی را کردن. در پی تحصیل چیزی بودن:
نه در صدد عیون اعمالم
نه از عدد وجوه اعیانم.
مسعودسعد.
اعقاب و اولاد او بر آنکس که در دیار هند بصدد ملک و معرض حکم باشد برین قضیت میرود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 293)
لغت نامه دهخدا