معنی صبح فام
- صبح فام (صُ)
- صبح رنگ. به رنگ صبح. سپید. روشن:
چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی
که صبح فام شد از راه و شامگون آمد.
خاقانی.
یوسف من گرگ مست باده به کف صبح فام
وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب.
خاقانی.
ناخن سیمین سمن صبح فام
برده ز شب ناخنۀ شب تمام.
نظامی
