ابن کیسان. وی مولای زنی از دوس است و گویند مولای بنی غفار است و مکنی به ابی محمد و یا ابی الحارث. وی ابن عمر را درک کرد و از سالم بن عبدالله و سلیمان بن یسار و عروه بن زبیر و زهری و غیر آنان روایت کند. و از او عمر بن دینار و مالک بن انس و عبدالعزیز بن ماجشون و سفیان بن عیینه روایت کنند و از طریق ابی یعلی از سفیان بن عیینه روایت است که عمر بن دینار گفت نزد صالح روید که او به حدیث حسن حدیث کند. مصعب گوید وی مردی عالم بود و عمر بن عبدالعزیز او را به خود مخصوص گردانید و از او اخذ میکرد، سپس ولید او را به پسر خویش عبدالعزیز مخصوص کرد و او از وی فرامیگرفت. صالح حدیث و فقه و مروت را فراهم آورده بود. هیثم بن عدی و ابن معین او را از تابعین مدینه شمرده اند. ابن خیاط گوید وی از مردم اصبح و واقدی گوید از مردم دوس است. او پس از یکصد و چهل درگذشت. حارث گوید صالح ثقه و کثیرالحدیث بود. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 صص 378- 379). در سیرۀ عمر بن عبدالعزیز است که عبدالعزیز بن مروان، فرزند خود عمر را از شام به مدینه فرستاد تا ادب آموزد و صالح بن کیسان را نامه کرد تا ملازم او باشد. و عمر نزد عبیدالله بن عبدالله درس فرامیگرفت، و صالح وقت نماز با وی بود. روزی دیر به نماز شد. عمر سبب پرسید. گفت گیسوان شانه میزدم ! عمرگفت کار موهای تو بدانجا کشیده است که از نماز بازمانی ؟ سپس ماجرا به پدر نوشت و با صالح سخن نگفت تا وی گیسوان خود بتراشید. (سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 9). در المصاحف مصحف وی را نام برده و اختلاف آن را بیان کرده است. (المصاحف سجستانی چ 1937 میلادی ص 91). و رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 28 و الاعلام زرکلی ص 425 شود