ابن جناح لخمی. از شاعران حکماست. ابوعبداﷲ حافظ گوید: وی بلاشک از کسانی است که اتباع را درک کرده است و کلمات او در حکمت مستفاد است. جاحظ گوید صالح بن جناح دمشقی فرزند خود را گفت: پسرک من اگر شبانه روزی بر تو گذشت و دین و جسم و مال تو در آن بسلامت ماند خدای را سپاس بسیار گزار که بسیار کسان را در این روز و شب مال از دست برفت وحرمت در هم شکست و تو در عافیت ماندی و گوید: و بعض مردم چنانند که اگر از تو بردباری بینند جهالت آغازکنند و اگر جهالت بینند بردبار شوند، و اگر نیکویی بینند بدی کنند و اگر بدی بینند نیکویی کنند، و اگر ستم بینند ترا انصاف دهند و اگر انصاف بینند به ستمکاریت نسبت کنند و کسی را که خوی چنین باشد ناچار خلقی و وقاحتی باید که ترا از خلق و وقاحت او انصاف دهد و جهالتی که از جهالت او بازدارد وگرنه ترا خوار سازد، چه بعض حلم اذعان (بر ضعف) است و کسی را که سفیهی نباشد تا او را یاری کند ذلیل شود و کسی را که حکیمی نباشد تا وی را ارشاد سازد گمراه گردد و گوید:از دنیا با آنچه دیده ای بدانچه ندیده ای عبرت گیر، ونشنیده را به شنیده، و نرسیده را به رسیده، و آینده را به گذشته، و نو را به کهن آزمایش کن. بدان که: انما الدنیا نهار ضوئه ضوءٌ معار بینما غصنک غض ناعم فیه اخضرار اذ رماه زمناه فاذا فیه اصفرار و کذاک اللیل یأتی ثم یمحوه النهار. این وصف دنیاست و آنچه از آن وصف نکردم تلختر و وحشتناکتر است. دنیا چنان است که اگر اقبال کند بفریبد و اگر پشت کند زیان رساند. و برخواند: نموت و ننسی غیر ان ذنوبنا اذا نحن متنا لاتموت و لاتنسی الا رب ذی عینین لاتنفعانه و هل تنفع العینان من قلبه اعمی. و نیز او راست: و افضل قسم اﷲ للمرء عقله فلیس من الخیرات شی ٔ یقاربه اذا اکمل الرحمان للمرء عقله فقد کملت اعراقه و مناسبه. مرزبانی گفت: صالح بن جناح شاعری کوفی است و در مواعظ و آداب سخنانی رشیق دارد. او راست: الا انما الانسان غمد لقلبه و لا خیر فی غمد اذا لم یکن نصل و ان تجمع الاّفات فالبخل شرها و شر من البخل المواعید و المطل و لا خیر فی وعد اذا کان کاذباً و لا خیر فی قول اذا لم یکن فعل. جاحظ گوید او راست: تعلم اذاما کنت لست بعالم فما العلم الا عند اهل التعلم تعلم فان العلم زین لأهله و لن تستطیع العلم ان لم تعلم تعلم فان العلم ازین بالفتی من الحله الحسناء عند التکلم و لا خیر فی من راح لیس بعالم یصیر بما یأتی ولا متعلم. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 صص 367- 368). ابن الندیم گوید: او را پنجاه ورقه شعر است. و رجوع به معجم المطبوعات ستون 65 شود