جدول جو
جدول جو

معنی شیع

شیع
(تَ هََ شْ شُ)
شیوع. مشاع. مشاعه. شیعان. شیعوعه. ظاهر و هویدا گردیدن چیزی. (ناظم الاطباء). آشکار شدن خبر. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (دهار). آشکار شدن و فاش شدن. (آنندراج) ، آشکار و هویدا کردن چیزی: شعت بالشی ٔ، پر کردن آوند را: شاع الاناء، شاعکم السلام، مثل علیکم السلام است، یعنی صاحب و رفیق باد شما را سلامت و تابع و پیرو و لازم غیرمفارق باد، و یا پر کند شما را سلامت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا