دیوی و شیطانی. (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن. (یادداشت مؤلف) : لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وار سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن. خاقانی. رزق جستن به حیله شیطانیست شیطنت را لقب حیل منهید. خاقانی. ، گربزی. سعایت. (یادداشت مؤلف) ، نکری ̍. انتربگ. (یادداشت مؤلف). ملعنت، کینه وری و دشمنی، دورویی، تمرد و خودسری و خودرایی. نافرمانی و سرکشی. (ناظم الاطباء) ، سرکشی کودک. شیطانی کردن کودک. در اطفال، شوخ بازی کردن نه در حد و سامان بلکه به افراط و بد. شوخی. (یادداشت مؤلف)