جدول جو
جدول جو

معنی شیطنت

شیطنت(شَ / شِ طَ نَ)
دیوی و شیطانی. (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن. (یادداشت مؤلف) :
لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وار
سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن.
خاقانی.
رزق جستن به حیله شیطانیست
شیطنت را لقب حیل منهید.
خاقانی.
، گربزی. سعایت. (یادداشت مؤلف) ، نکری ̍. انتربگ. (یادداشت مؤلف). ملعنت، کینه وری و دشمنی، دورویی، تمرد و خودسری و خودرایی. نافرمانی و سرکشی. (ناظم الاطباء) ، سرکشی کودک. شیطانی کردن کودک. در اطفال، شوخ بازی کردن نه در حد و سامان بلکه به افراط و بد. شوخی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا