عمل و صفت و حالت شیرین کار، (یادداشت مؤلف)، شعبده بازی، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، سخنان لطیف و طرفه گفتن، (فرهنگ فارسی معین)، چاپلوسی، مسخرگی، سرانجام کاری بخوبی، (ناظم الاطباء)، کار را به وجه احسن انجام دادن، (غیاث)، هنرنمایی، کار جالب توجه کردن، (فرهنگ فارسی معین) : ز شیرین کاری شیرین دلبند فروخواندم به گوشش نکته ای چند، نظامی، ز شیرین کاری آن نقش جماش فروبسته زبان و دست نقاش، نظامی، ز شیرین کاری شیرین دلبند فراوان خورده بودانقوزه در قند، امیرخسرو، ، حرکات جلد و با چابکی و آمیخته به هنر ورزشکار در زورخانه، چون چرخش تند و پشتک و جز آن، (یادداشت مؤلف)، کار بد و نامناسب (از اضداد است)، (یادداشت مؤلف)