جدول جو
جدول جو

معنی شیرج

شیرج
(رَ)
معرب شیرۀ فارسی. روغن کنجد. (آنندراج) (ازبرهان) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی) (ناظم الاطباء) (از بحر الجواهر). روغن کنجد. شیره. دهن الجلجلان. دهن السمسم. دهن الحل. (یادداشت مؤلف). به لغت رومی انطوف وبه هندی تیلی و به سریانی شحادلیا گویند و به عربی دهن الحل و به فارسی روغن کنجد گویند. (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا