معنی شیبه - لغت نامه دهخدا
معنی شیبه
- شیبه
- اشنه. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 180). حبق کرمانی. ریحان کرمانی. (فهرست مخزن الادویه). اشنان. اشنه. اشنۀ بستانی. اشنۀ بستانیه. ریحان ابیض. ریحان الابیض. اشیب. شیبهالعجوز. گیاهی است که بدان لباس و جامه را شویند. (از یادداشت مؤلف). اشنه. (اختیارات بدیعی). رجوع به مترادفات فوق شود، افسنتین. نوعی از بوی مادران کوهی است. (یادداشت مؤلف). برنجاسب یکی از گونه های افسنتین. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به افسنتین شود.
- شیبهالعجوز، اشنان. اشنۀ بستانی. ریحان ابیض. رجوع به شیبه و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا