از پهلوی چیباک، شیپاک، تندرو: آژی شپاک، مار تیز در رفتار، مار شیبا، (یادداشت مؤلف)، مار افعی، (برهان) (انجمن آرا) (از جهانگیری) (آنندراج) (یادداشت مؤلف)، مار شیبا، بگمانم بمعنی گزنده و عذاب دهنده است، مقابل مار بی زهر که نگزد وعذاب نکند، چه شیب بمعنی عذاب است، (یادداشت مؤلف)، موذی: مار شیبا، مار گزنده، مار موذی: کسی کش مار شیبا برجگر زد ورا تریاق سازد نی طبرزد، (ویس و رامین)، سر دیوار او پر مار شیبا جهان از زخم آنها ناشکیبا، (ویس و رامین)، کنون بپسیچ تا تیمار بینی جدائی را چو شیبا مار بینی، (ویس و رامین)، وکیل و قاضیم اندر گذر کمین کرده است بکف قبالۀ دعوی چو مار شیبائی، حافظ، ، شیفته و دیوانه که افسون نپذیرد، (انجمن آرا) (آنندراج)، آشکار، هویدا، ظاهر، زر و طلا، (ناظم الاطباء)