جدول جو
جدول جو

معنی شیٔ

شیٔ(شَیْءْ)
چیز. ج، اشیاء، اشیاوات، اشاوات، اشاوی (بفتح الواو و کسرها مثله اصله) ، اشائی (علی افاعیل) ، همزه به ’یا’ بدل شد پس سه ’یا’ جمع شدند میانه را حذف کردند و اخیر را بالف بدل کردند و اول را به واو ویجمع علی اشایا و یقال ایضاً اشیایا، و اشاوه به ’ها’ نادر است زیرا که شی ٔ ’ه’ ندارد و اشیاء بر مذهب اخفش افعلاء است جمع بر غیر واحد خود مانند شعراء زیرا که فاعل بر فعلاء جمع نشود. پس همزه را که میان ’یا’ و ’الف’ است جهت تخفیف حذف کردند و لهذا غیرمصروف آید. و یری الخلیل انها فعلا نائبه عن افعال و بدل منه و جمع لواحدها المستعمل و هو شی ٔ فاستثقلوا الهمزتین فی آخرها فنقلوا الاولی الی اول الکلام فقالوا اشیاء علی لفعاء. و بر مذهب کسائی افعال است مثل فرح و افراح که از جهت استعمال و مشابهت به فعلاء در جمع به الف و ت مانند صحراء و صحراوات ممنوع الصرف آید. و فراء شی ٔ را مخفف از مشدد گوید، مانند هیّن و هین. (منتهی الارب). هرچه علم به آن و اخبار از آن روا باشد، اسم مذکری است که بر مؤنث و بر واجب الوجود نیز اطلاق شود. ج، اشیاء. جج، اشیاوات، اشاوات، اشاوی، اما اشایا و اشاوه نادر است زیرا ’ه’ در شی ٔ نیست. (از اقرب الموارد) ، وجود، خواه عرض و خواه جوهر. (از تعریفات) ، و قولهم ’یا شی ٔ’ کلمه ای است که بدان اظهار تعجب کنند گویند: یا شی ٔ ما لی مثل یا هی ما لی، ای یا عجبا ما لی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چیز و هرموجودی. (ناظم الاطباء). چیز. مقابل شخص. مقابل لا شی ٔ. (یادداشت مؤلف). چیز. (دهار) (مهذب الاسماء). معرب چی و چیز فارسی است. (یادداشت مؤلف) :
اگر بهستی مثلت کنیش گردد شی ٔ
که هرکه شی ٔ بود گوهری بود ناچار.
ناصرخسرو.
- امثال:
اثبات شی ٔ نفی ماعدا نکند.
شی ٔ بد لوازم بد دارد.
فاقد شی ٔ معطی شی ٔ نتواندبود.
، موجود ثابت متحقق در خارج است. (از تعریفات) ، فلاسفه لفظ شی ٔ و وجودرا مساوق و مساوی میدانند و آنچه لفظ شی ٔ بر آن اطلاق میشود لفظ موجود نیز در آن اطلاق میگردد. (فرهنگ علوم عقلی) ، نزد متکلمین، هرچه که روا باشد خبر دادن از او و صحیح باشد دلالت بر او. (یادداشت مؤلف). در نزد اشعریان شی ٔ همان موجود است و هر موجودی شی ٔ است و هر شیئی موجود است و این دو با یکدیگر متلازمند. و در نزد معتزله بمعنی هر چیزی است که وجودپذیر باشد و آن شامل واجب الوجود و ممکن الوجود است اما شامل ممتنعالوجود نخواهد بود. و ابوالعباس گوید شی ٔ قدیم است و اطلاق آن بر حادث مجاز باشد. و جهمیه شی ٔ را بر حادث اطلاق کنند و هشام بن الحکیم شی ٔ را برجسم اطلاق نماید و اما ابوالحسن بصری و النصیبین از معتزلۀ بصره گویند که اطلاق شی ٔ بر موجود بر سبیل حقیقت است و اطلاق آن بر معدوم بر سبیل مجاز باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
درعلم جبر نزد مسلمانان بمعنی عدد مجهول یک معادله است. و این اصطلاح اولین مرتبه در کتاب جبر محمد بن موسی خوارزمی بکار رفته است. (از دایرهالمعارف اسلامی)
لغت نامه دهخدا