جدول جو
جدول جو

معنی شنتان

شنتان(شَ نَ)
بلغت زند و پازند جمع سال باشد که سالهاست و به عربی سنین خوانند. (برهان). سالها و سنین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با شنتان

شنگان

شنگان
از شخصیتهای شاهنامه و از بزرگان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی
شنگان
فرهنگ نامهای ایرانی

انتان

انتان
ناخوش بوی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بوی بد گرفتن. (ناظم الاطباء). گندا شدن. (تاج المصادر بیهقی). بدبوی و گندیده شدن. (از اقرب الموارد) ، سخت دم زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بشدت نفس کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

شنوان

شنوان
صفت بیان حالت شنوائی است. در حال شنیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا