جدول جو
جدول جو

معنی شکولیدن

شکولیدن
(مُ تَ فَرْ رِ کَ دَ)
پریشان ساختن. پراکنده کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری). پریشان کردن. (از انجمن آرا) (از برهان). پراکنده کردن. (غیاث) :
دل بیحاصل خود را سر و کاری نمی بینم
مگر خود رونقی گیرد که بارش برشکولیدی.
نزاری (از جهانگیری).
، درهم کردن. شورانیدن. (ناظم الاطباء). شورانیدن. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) ، برآوردن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا