شگنان. نام سرزمینی. (از فرهنگ لغات ولف). ناحیتی است از وخان که رود جیحون بدو گذرد و حد شمالی هند است از حدود ماوراءالنهر. (از حدود العالم) : رویت به راه شکنان ماند همی درست باشد هزار کژی و باشد هزار خم. منجیک. یکی را ز سقلاب و شکنان و چین نمانم که پی برنهدبر زمین. فردوسی. ز بلخ و ز شکنان و آموی و زم سلیح و سپه خواست و گنج و درم. فردوسی