جدول جو
جدول جو

معنی شکم بنده

شکم بنده
(شِ کَ بَ دَ / دِ)
شکم خواره. پرخور. عبدالبطن. (از برهان) (ناظم الاطباء). شکم خوار. شکم خواره. شکمی. (آنندراج) (انجمن آرا). حریص بسیارخوار. (غیاث). مبطان. بطن. شکم پرست. که خوردن بسیار خواهد. رس. رژد. بندۀ شکم. (یادداشت مؤلف) :
نازنده همچو یوز و شکم بنده همچو خرس
درنده همچو گرگ و رباینده چون کلاب.
مسعودسعد.
شکم بنده را چون شکم گشت سیر
کند بددلی گرچه باشد دلیر.
نظامی.
کسی کوشکم بنده شد چون ستور
ستوری برون آید از ناف گور.
نظامی.
شکم بنده بسیار بینی خجل
شکم پیش من تنگ بهتر که دل.
سعدی (بوستان).
شکم بنددست است و زنجیر پای
شکم بنده کمتر پرستد خدای.
سعدی (بوستان).
وگر نغز و پاکیزه دارد خورش
شکم بنده خوانند و تن پرورش.
سعدی (بوستان).
از فقر و فنا میبرد آلودۀ دنیا
فیضی که شکم بنده ز ماه رمضان یافت.
کلیم کاشی (از آنندراج).
، نوکری که به نان تنها نوکری کند. (ناظم الاطباء) (از برهان). بندۀ بی ماهیانه که از خوان ولی نعمت جز خوردن بهره نگیرد. (انجمن آرا) (آنندراج) (از تحفه الاحباب)
لغت نامه دهخدا