جدول جو
جدول جو

معنی شکافیدن

شکافیدن
(یِ گَ دی دَ)
به درازا بریدن و شق کردن. (ناظم الاطباء). شکافتن. بریدن به درازا:
بفرمود تا پس درخت از درون
شکافید و زو آدم آمد برون.
اسدی.
، شکافته شدن. (یادداشت مؤلف) :
شکافیده کوه وزمین بردرید
بدان گونه پیکار کین کس ندید.
فردوسی.
به شادی همی در کف رودزن
شکافه شکافیده شد از شکن.
اسدی.
ورجوع به شکافتن شود
لغت نامه دهخدا