جدول جو
جدول جو

معنی شعله افشاندن

شعله افشاندن
(خُ بَ وَ دَ)
مشتعل کردن. افروختن. برافروختن. شعله ور ساختن. کنایه از سخت روشن کردن:
زآتشین تیغی که خاکستر کند دیو سپید
شعله درشیر سیاه سیستان افشانده اند.
خاقانی.
گویی از آتش شهاب فلک
شعله در دیو کافر افشانده ست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا