معنی شعف - لغت نامه دهخدا
معنی شعف
- شعف
(تَ) - شیفته کردن دوستی کسی دل کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). دل بردن و شیفته گردانیدن. عشق. (از مصادراللغه زوزنی) ، بیمار گردانیدن دل کسی را. (از آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رسیدن چیزی به پردۀ دل و سویدای دل یا حجاب اندرون دل. (آنندراج). و رجوع به شغف شود، قطران مالیدن شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سبز شدن گرفتن گیاه خشک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). یا این معنی به غین معجمه است: شغف. (منتهی الارب). و رجوع به شغف شود، قرار گرفتن چیزی در روی چیزی. درآویختن چیزی به چیزی. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا