معرب شتل. چون جماعتی قمار بازند و کسی که در میان ایشان خالی نشسته باشد پس قماربازانی که از حریف خود نقد ستانند چیزی به آن مرد که خالی نشسته است می دهند. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به شتل شود. - شطل بر، که شتل برد. گیرندۀ شتل: دست تطاول میراث خواران و شطل بران از آن کوتاه گرداند. (تذکرۀ دولتشاه ترجمه امیر علیشیر). بهوش باش که گردون شطل بر است و دغا سپهر شعبده افزا حریف بس طرار. آذری (از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی)