شست. قلاب ماهیگیری. (از ناظم الاطباء). شست. شص. دام ماهی. دام ماهیگیری. تور ماهیگیری. (یادداشت مؤلف) : در شصت فتاده ام چو ماهی آیا بود آنکه دست گیرد. حافظ. ، ابهام. انگشت نر. انگشت کوتاه و درشت واقع در انتهای جانب انسی کف دست یا پا. شست. نر انگشت. (یادداشت مؤلف)، زهگیر. شست. (یادداشت مؤلف). - تیر از شصت (شست) رفتن یا بدر رفتن، بیرون شدن تیر از زهگیر. تیر از کمان رفتن. - ، کنایه است از قرار گرفتن در مقابل عمل انجام شده. در مقابل عملی قرار گرفتن که جبران و بازگشت آن میسر نباشد: چون برفت تیر از شصت بدر رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 320). رجوع به شست شود