حیا کردن. خجالت کشیدن. (یادداشت مؤلف). خثر. (منتهی الارب). اخراد. (از منتهی الارب). خجاء. (منتهی الارب) : آب نه ای چونکه بشویی همی شرم کن از روی مشو شرم آب. ناصرخسرو. حوراتویی ار نکو و باشرمی گر شرم کند نکو بود حورا. ناصرخسرو. نشاندی از فریب و وعده صد بارم به خاک و خون نکردی شرم یکبار از دل امیدوارمن. صائب تبریزی (از آنندراج). من هر زمان که جامۀ فاخر به تن کنم شرم از نگاه مردم بی پیرهن کنم. ؟ ، روگرفتن. چادر و روبند پوشیدن زن. روگرفتن زنان (در لهجۀ بعضی ایلات). حجاب، یعنی چادر و روبند داشتن، در گیلی (قریه ای میان سلطان آباد عراق و اصفهان) زنی به من گفت: زنهای شما شرم می کنند ما شرم نمی کنیم، یعنی آنها رو می گیرند و ما رو نمی گیریم. (یادداشت مؤلف)