منسوب به شربت. (یادداشت مؤلف) ، پارچۀ بسیار نازک (دلبند) از آن یشماق سازند. (دیوان البسۀ نظام قاری ص 201). ریسمانی باشد بغایت باریک و نازک و لطیف. (برهان) ، جامۀ ابریشمی باریک و لطیف و نازک. (غیاث اللغات) ، تار. نخ خیلی نازک، رنگی که شبیه به رنگ شربت (قرمز کم رنگ) باشد، مثل پارچۀ شربتی و کاغذ شربتی. (فرهنگ نظام) : به یک شربتی گفت شیرینه باف که نتوان ز حد برد دعوی و لاف. نظام قاری (دیوان ص 182). بر سر ز ریشهای بریشم عمامه ای در بر زشربتیش شکر رنگ پیرهن. مولانا مظهر. - تخم شربتی، تخمی است شبیه تخم ریحان و به رنگ و خاصیت آن. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). - رنگ شربتی، نوعی از رنگ شبیه به رنگ شربت. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). - عقیق شربتی، عقیق که به رنگ شربت بود. (آنندراج). ، لوده، برنگ و طعم گیلاس است و میوۀ آن از گیلاس خردتر است. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از زردآلو. (غیاث اللغات) (بهار عجم) ، ظرف آبخوری. (برهان). قسمی ظرف خرد، چون جام و پیاله. (یادداشت مؤلف). قسمی کاسۀ مسین، نام نوعی از شیرینی. (غیاث اللغات)