کوه نورد. طی کننده و پیمایندۀ شخ. دامنه پیما: هرکجا طیاره ای که پاره ای شخ نوردی که کنی وادی جهی. منوچهری. رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن. منوچهری. شخ نوردی که چو آتش بود اندر حمله همچنان برق مجال و به روش بادمجاز. منوچهری. ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه کوه کوب و سیل بر و شخ نورد و راه جوی. منوچهری