جدول جو
جدول جو

معنی شث

شث
(شَث ث)
گیاهی است خوشبوی و تلخ مزه که دباغت کنند به وی. (منتهی الارب). درختی چون درخت کوچک سیب خوشبوی و تلخ مزه که در بلاد مغول روید و با برگ آن دباغت کنند و برگش به برگ درخت خلاف (نوعی بید) ماند. (از اقرب الموارد). ابوحنیفه گفته است که: درختی است در کوتاهی چون درخت سیب و برگ آن به برگ صفصاف ماند و خار ندارد و این درخت را شکوفه و بری است که در آن سه یا چهار دانۀ سیاه چون سیاه دانه نهفته است و کبوتران آن را بخورند. (از متن اللغه). گیاهی است خوشبوی و تلخ که بدان پوست پیرایند. (بحرالجواهر). سپرم بیابانی و گیاهی است که بدان پوست پیرایند. (مهذب الاسماء). در ماهیت آن اختلاف است. یوسف بغدادی، برگ سرو دانسته که از آن دباغت جلود مینمایند. و گفته اند که گیاهی است تلخ خوشبو که به آن پوست را دباغت میکنند و انطاکی و حکیم مؤمن در تحفه نوشته اند که: نباتی است بی ساق و گل و منحصر در اوراق متراکم توبرتو با رطوبت بسیار کریه الرایحۀ زردرنگ و در کوهستانها و سنگلاخها بهم میرسد و دباغان دباغت پوست به آن میکنند. (از مخزن الادویه) ، زنبور عسل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنچه از سر کوه شکسته بر هیئت کنگره باقی مانده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، شثاث. (از اقرب الموارد) ، جوز دشتی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار از هر چیزی. (از ذیل اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا