جدول جو
جدول جو

معنی شپیل

شپیل
(شَ / شِ)
فشردن. (برهان) (انجمن آرا). فشار و عصر. (ناظم الاطباء) :
گلابی صفت بر جفا بگذرند
که گل را شپیلند و آبش برند.
امیرخسرو.
، شیفتگی. (برهان). شیفتگی نمودن. (از ناظم الاطباء) ، دیوانگی. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) ، صفیر زدن. (انجمن آرا). نقر:
چون به شپیلک آمدی آن نفس از در قفس
مست وله درآمدی قمری ماده و نرش.
خواجه عمید
لغت نامه دهخدا