فاصله بودن یک شب میان دو کار که در تکلم با الحاق کلمه ’یک’ در اول ’یک شب در میان’ گفته میشود: فلان یک شب در میان منزل دوست خود میرود. (از فرهنگ نظام). عملی که در اجرای آن شبی در میانه باشد یعنی به فاصله دو روز و یک شب که عبارت از سی و شش ساعت بود. (ناظم الاطباء) : دانی که خال بر چه سیمین او چراست کان سیم اگر دهد به تو شب در میان دهد. ظهیر فاریابی. ، کنایه از وعده کردن و ضامن دادن باشد اعم از آنکه یک شب یا بیشتر در میان باشد. (برهان) ، مسافت جای تا به جایی که شب در میان از آنجا به آنجا رسند. (آنندراج) : به بزم وصل هم پیوسته از راه سیه روزی من و آن بیوفا شب درمیان بودیم دور از هم. شفیع. - شب در میان کردن، شب را در میانه قرار دادن. در پناه تیرگی شب رفتن. در شب رفتن استتار را: وه که شب در میان کنم بروم از تو روزی که ای پسر برهم. امیرخسرو