نوعی از زاج باشد و آن را زاج بلور خوانند و گویند که آن از کوه فروچکد و مانند یخ بفسرد و بهترین وی آن است که از جانب یمن آورند و گویند که به این معنی عربی است. (از برهان قاطع). نوعی از زاگ. (آنندراج) (منتهی الارب). زاج. نوشادر. (ناظم الاطباء). او را به هندی مک و به زابلی زنج گویند و آن سنگی است که از جوهراوزاک و امثال آن حاصل شود و یمانی بهترین انواع بود و جرم او سفید و مشقوق بود و آنچه جرم او مدور بودنیکوتر بود. (از ترجمه صیدنۀ بیرونی). معدنی است شبیه به نمک و نوشادر که آن گوگرد آمونیاک و پتاس است بشکل بلور سفید و با مزۀ گس. (از متن اللغه). از معدنیاتی است که از نظر شکل و مزه و رنگ دارای شانزده گونه است و بهترین آن شفاف سفید و سخت است که آن را یمانی خوانند زیرا از کوههای صنعا فروریزد و سپس جامد شود و آن را مشقق نیز خوانند و نوع دیگر آن مرطوب و سست و زودشکن باشد. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 314). و از خواص آن در نزد عوام آن است که چون کسی را چشم بد رسد شب را بخور کنند و در آن قطعه سوراخی بصورت چشم ظاهر گردد هرگاه آن را در طرف قبلۀ خانه آن شخص گذارند هرگز چشم بد به اهل آن خانه نرسد. (ازتحفۀ حکیم مؤمن). زاغ. زاج. زاک. زمه. زمچ. نک. - شب ازرق، گوگرد مس است. (از متن اللغه). کات کبود. الشبه الزرقاء. - شب الاساکفه، قلی مصاعد است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و آن را به فارسی کفشکر گویند. (فهرست مخزن الادویه). - شب الصباغین،قلی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قلی شود. - شب العصفر، قلی مصاعد است. (تحفۀ حکیم مؤمن). - شب القلی، قلی مصاعد است. (تحفۀ حکیم مؤمن). قلی مصاعد. (فهرست مخزن الادویه). - شب اللیل، نام نباتی است. (از اقرب الموارد). ظاهراً نام گلی باشد. - شب زفر، نوعی از زاج است مرطوب و زودشکن با بوی زفر و با زهومت. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 314). - شب مدحرج، زاج مایل به استداره. (تحفۀ حکیم مؤمن). - شب مشقق،نام نوعی از زاج است. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 314). - شب منجانی، آن بود که صباغان بکار برند. (از ترجمه صیدنۀ بیرونی). ، نوعی از بیماری