شانۀ سر و مشط راخرد کردن، خرد کردن کتف. کسر شانه. شکستن دوش. شکستن و خرد کردن استخوان کتف: شغب های آینۀ پیل مست همی شانه بر پشت پیلان شکست. نظامی (از ارمغان آصفی). دل بر نخواهد داشتن شمشاد فایض از قدش گر شانه اش را بشکند بیرون ز گلزارش کند. فایض ابهری (از ارمغان آصفی). ، کنایه از خایف و هراسان ساختن چه جبلی انسان است که چون هولی و دهشتی طاری حالش میگردد دوش را بزیر می افکند و ارخای آن مینماید، پس شانه شکستن عبارت از این حالت بود. (بهار عجم) (آنندراج) (ارمغان آصفی)