صورت. ج، شارات. (مهذب الاسماء) (دهار) ، نشان روی. (دهار) ، هیئت، لباس. (دهار) (منتهی الارب). یقال: فلان حسن الشاره، ای حسن الهیئه و اللباس. (دهار). و منه حدیث عاشورا: کانوا یلبسون فیه نسائهم حلیتهم و شارتهم، ای لباسهم الحسن. (منتهی الارب). فحضرت المصلی و قداحتفل الناس بشهود عیدهم و برزوا فی اجمل هیئه و اکمل شاره. (رحلۀ ابن بطوطه) ، زینت، فربهی. (منتهی الارب). و برای معانی فوق رجوع به اقرب الموارد ذیل شاره و شیار و شوار و شوره شود